سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
شعر و سخن از گل رازقی
 
یادآوری خاطرات

یادت است آن مهربانی ها که می کردی یادت هست ؟
دلبری ها عشوه ها ونا زهایی را که می کردی یادت هست ؟
اخم ها لبخند ها آن قهرهایی را که می کردی یادت هست ؟
آن سفرهایی که می رفتیم در پس کوچه های عشق یادت هست ؟
تکه های میوه را با طعم انگشتان هم خوردیم یادت هست ؟
روزهای سخت را در حسرت دیدار غم خوردیم یادت هست ؟
میهمانی ها ی غم باری که عشق خویش را نا آشنا خواندیم یادت هست ؟
گیسوان خیس را با دستهایم شانه می کردی یادت هست ؟
لابه لای بوته ها شب را سحر کردیم یادت هست ؟
آن همه شب تاب را تا صبح می دیدیم یادت هست ؟
در کنار شمع ها آن میگساری ها که می کردیم یادت هست ؟
شوری اشکان من را با لبانت مزه می کردی یادت هست ؟
آن وداع آخر پر درد و اندوه جدایی را که یادت هست
رفتنش غمبار بود اما "محمد" بی صدا لبخندهایش را تو یادت هست.....

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محمد 91/3/26:: 1:58 صبح     |     () نظر