دو تن در باره من تباه گردیدند ، دوستى که ازحد بگذراند و دروغ بافنده‏اى که از آنچه در من نیست سخن راند ] و این مانند فرموده اوست : که [ دو تن در باره من هلاک شدند دوستى که از حد گذراند و دشمنى که بیهوده سخن راند . ] [نهج البلاغه]
شعر و سخن از گل رازقی
 
حاصل عمر
حالم امشب خوش نیست
در دلم شور و هیاهو بر پاست
روزگارم همه غمگین و حزین
برسر عاقبتم جشن حراجی بر پاست
این همه پیروی مکتب رندان کردیم  
جنگ با خار مغیلان کردیم
عمر را یکسره از کف دادیم
گوهر جان به تباهی دادیم
در جوانی پی نان جان دادیم
پیر گشتیم و جوانی دادیم
ای بسا عاقبت ما چو یزید
دین و دنیا همه یکسان دادیم

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط محمد 91/6/4:: 5:11 عصر     |     (3) نظر